کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر دمم نیشی ز خویشی میرسد با آشنا
    عمر شد در آشنائیها و خویشی ها هبا
    کینه ها در سینه ها دارند خویشان ازحسد
    آشنایان در پی گنجینه های عمرها
    هیچ آزاری ندیدم هرگز از بیگانهٔ
    هر غمی کامد بدل از خویش بود و آشنا
    بحر دل را تیره گرداند چو خویشی بگذرد
    میزند بر دل بگد چون آشنا کرد آشنا
    خویش میخواهد نباشد خویش بر روی زمین
    تا بریزد روزی آن بر سر این از سما
    چون سلامی می کند سنگیست بر دل میخورد
    بی سلام ار بگذرد بر جان خلد زان خارها
    راحتی مر آشنا را زآشنائی کم رسد
    نیست راضی آشنائی از سلوک آشنا
    شکوه کم کن فیض از یاران ودر خودکن نظر
    تا چگونه میکنی در بحر دلها آشنا
    گر زمن پرسی زخویش و آشنا بیگانه شو
    با خدای خویش میباش آشنا و آشنا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha