کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که بیمار تو باشد درد بیمارش نباشد
    نشنود قول طبیبان با دوا کارش نباشد
    مست عشق ار زهر نوشد یا شکر فرقی نباشد
    بر سرش گر تیغ بارد هیچ آزارش نباشد
    از حبیب ار جور بیند لطف می‌پندارد آن را
    لطف را پندارد او هرگز سزاوارش نباشد
    هر که رسوا گردد از عشق بت صاحب جمال
    از ملامت سر نپیچد عیب کس عارش نباشد
    دوش‌بگذشتم‌بکوی‌می فروشان زاهدی بامن بگفت
    باده صوفی می ننوشد با گنه کارش نباشد
    گفتمش صافی نگردد تا ننوشد باده صافی
    ذوق مستی تا نیابد نزد او بارش نباشد
    میکند بر خویشتن دشوار عاقل کارها را
    بر خود ار آسان بگیرد عشق دشوارش نباشد
    بر فراز آسمان کی جای یابد چون مسیحا
    جز کسی کو در زمین فکر خرو بارش نباشد
    فیض مگذر زان سخن کانرا نمی‌آری بجای
    بد بود گفتار آنکس را که کردارش نباشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha