کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    میبرد دل را هوا دستم تو گیر
    پای می‌لغزد ز جا دستم تو گیر
    پای دل در دام دنیا بند شد
    اوفتادم در بلا دستم تو گیر
    روز روشن در ره افتادم به چاه
    کور گشتم از قضا دستم تو گیر
    در ره عصیان بسر گشتم بسی
    تا که افتادم ز پا دستم تو گیر
    کار چون از دست شد آگه شدم
    سر نهادم مر ترا دستم تو گیر
    آمدم بر درگهت ای کان لطف
    ناتوان گشتم بیا دستم تو گیر
    بیکس و بیچاره و درمانده‌ام
    عاجز و بی‌دست و پا دستم تو گیر
    دست و پائی میزدم تا پای بود
    چونکه پایم شد ز جا دستم تو گیر
    چون تو دل را سر بصحرا دادهٔ
    هم تو خود راهش نما دستم تو گیر
    چنگ در لطفت زنم هر دم مباد
    کردم از وصلت جدا دستم تو گیر
    فیض را بیگانگان افکنده‌اند
    ای رحیم آشنا دستم تو گیر
    بر سر خاک رهت افتاده خار
    یا معز الاولیا دستم تو گیر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha