کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عشق تو دل هرکس بسته است بیک کاری
    هر طالب سودی را برده است بباراری
    اینجمع سحرخیزان زو شیفتهٔ مسجد
    منصور اناالحق گوی آویخته برداری
    در هر سر از او شوری در هر دل از او نوری
    هر قومی و دستوری از خرقه و زناری
    هر طایفهٔ راهی هر لشگری و شاهی
    هر روی بدرگاهی هر یار پی یاری
    هر کس ز پی نوری سرگشته بظلماتی
    از بهر گل روئی در هر قدمی خاری
    یک طایفه از شوقش بدریده گریبانی
    یک طایفه از عشقش انداخته دستاری
    آن از طرب و شادی در خنده و آزادی
    این از غم و از غصه رو کرده بدیواری
    قومی شده زوحیران نه مست و نه هشیارند
    نی در صدد کاری نی بارکش باری
    هم راه همه در کارند گر یار گر اغیارند
    از دولت او دارد هر قوم خریداری
    خود فارغ و آزاده رو بسته و بگشاده
    دل بدره و دل داده اینست عجب کاری
    فیض از همه واقف شد صراف طوایف شد
    خود درهم زایف شد محروم خریداری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha