نگاه ار میکنی جان میفزائی
تغافل میکنی دل میربائی
قیامت در قیامت مینماید
قیامت را بقامت مینمائی
مرا صد غصه از دل میگشاید
ز زلفت گره چون میگشائی
غمم ز آینهٔ دل میزداید
ز دل گر کینهٔ من میزدائی
حیاتی بر حیاتم میفزاید
چو در لطف نهانم میفزائی
تنت هر موی دارد مویهٔ فیض
چو حرف عشق جانان میسرائی
سر درج حقایق میگشاید
چو در وصف بتان لب میگشائی