کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گه بایمای تغافل دل ما می‌شکنی
    گه بمژگان سیه رخنه درو می‌فکنی
    جای هر ذره دلی در بن موئی داری
    دل ز مردم چه ربائی و بصد پاره کنی
    می‌ نگویم که دل از من مبر ای مایهٔ ناز
    چونکه بردی نگهش دار چرا می‌شکنی
    چون بگویم که نقاب از رخ چون مه برگیر
    رخ نمائی و ربائی دل و برقع فکنی
    در صفا ماهی و در رنگ و طراوت گل تر
    آن قماش فلکی باز متاع چمنی
    از جفایت دل اگر شکوه کند معذوری
    شیشه آن تاب ندارد که بسنگش بزنی
    فیض بس کن گله از یار نه نیکوست مکن
    باید از خنجر از آن دست خوری دم نزنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha