فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹۲۲: گه بایمای تغافل دل ما میشکنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گه بایمای تغافل دل ما می شکنی گه بمژگان سیه رخنه درو می فکنی جای هر ذره دلی در بن موئی داری دل ز مردم چه ربائی و بصد پاره کنی می نگویم که دل از من مبر ای مایهٔ ناز چونکه بردی نگهش دار چرا می شکنی چون بگویم که نقاب از رخ چون مه برگیر رخ نمائی و ربائی دل و برقع فکنی در صفا ماهی و در رنگ و طراوت گل تر آن قماش فلکی باز متاع چمنی از جفایت دل اگر شکوه کند معذوری شیشه آن تاب ندارد که بسنگش بزنی فیض بس کن گله از یار نه نیکوست مکن باید از خنجر از آن دست خوری دم نزنی فیض کاشانی