فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۸۹۳: عشق تو دل هرکس بسته است بیک کاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق تو دل هرکس بسته است بیک کاری هر طالب سودی را برده است بباراری اینجمع سحرخیزان زو شیفتهٔ مسجد منصور اناالحق گوی آویخته برداری در هر سر از او شوری در هر دل از او نوری هر قومی و دستوری از خرقه و زناری هر طایفهٔ راهی هر لشگری و شاهی هر روی بدرگاهی هر یار پی یاری هر کس ز پی نوری سرگشته بظلماتی از بهر گل روئی در هر قدمی خاری یک طایفه از شوقش بدریده گریبانی یک طایفه از عشقش انداخته دستاری آن از طرب و شادی در خنده و آزادی این از غم و از غصه رو کرده بدیواری قومی شده زوحیران نه مست و نه هشیارند نی در صدد کاری نی بارکش باری هم راه همه در کارند گر یار گر اغیارند از دولت او دارد هر قوم خریداری خود فارغ و آزاده رو بسته و بگشاده دل بدره و دل داده اینست عجب کاری فیض از همه واقف شد صراف طوایف شد خود درهم زایف شد محروم خریداری فیض کاشانی