کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من این زهد ریائی را نمیدانم نمیدانم
    رسوم پارسائی را نمیدانم نمیدانم
    دل من مست جانانست و جانانش همی باید
    بهشت آن سرائی را نمیدانم نمیدانم
    وصال دوست می‌باید مرا پیوسته روز و شب
    من این رسم جدائی را نمیدانم نمیدانم
    زخود یکتا شدم خود را ز دوش خویش افکندم
    من این دلق دو تائی را نمیدانم نمیدانم
    ز خود بگذشتم و محو جمال دوست گردیدم
    خودی و خودنمائی را نمیدانم نمیدانم
    یکی گویم یکی دانم یکی بینم یکی باشم
    دوتائی و سه تائی را نمیدانم نمیدانم
    دلم دیوانهٔ زلفش شد آنجا ماند جاویدان
    ز زنجیرش رهائی را نمیدانم نمیدانم
    سخنها بر زبان می‌آیدم لیکن نمی‌گویم
    چو علتهای عالی را نمیدانم نمیدانم
    من نیکم و گر بد فیض گو مردم ندانند
    زبان خودستائی را نمیدانم نمیدانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha