کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز این چه فتنه است که در سر گرفته‌ای
    بوم و بر مرا همه آذر گرفته‌ای
    می آئی و ز آتش حسن و فروغ ناز
    سر تا بپای شعله صفت در گرفته‌ای
    ای پادشاه حسن که اقلیم جان و دل
    بی منت سپاهی و لشگر گرفته‌ای
    خاکستر تنم چه عجب گر رود بباد
    زین آتشیکه در دل و در جان گرفته‌ای
    هر چند سوختی دگر آتش فروختی
    جان مرا مگر تو سمندر گرفته‌ای
    گفتم مگر جفا نکنی بر دلم دگر
    می‌بینمت که عربده از سر گرفته‌ای
    تنها اسیر تو نه همین این دل منست
    دلهای عالمی تو مسخر گرفته‌ای
    ای عشق بر سریر ایالت قرار گیر
    در ملک جان و دل که سراسر گرفته‌ای
    از عشق نیست فیض ترا مهربانتری
    محکم نگاه‌دار چو در بر گرفته‌ای
    نزدیک تر ز عشق رهی نیست زاهدا
    با ما بیا چرا ره دیگر گرفته‌ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha