کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل آواره را در کوی خود آواره تر کردی
    من بیچاره را در عشق خود بیچاره تر کردی
    دلم خو کارهٔ ذوق شراب حسن خوبان بود
    ز چشم و لب شرابم دادی و خو کاره تر کردی
    ز مردم چشم مستت خون دل میخورد مژگانرا
    بزهر آلودی و آنمست را خونخواره تر کردی
    دل مردم ربودن بیخبر هاروت نتواند
    ازو این غمزه را در دلبری سحاره تر کردی
    بغیر از عشق مه رویان نمیکردم دگر کاری
    تو کردی کارها با من مرا این کاره تر کردی
    بچشم دانشت نظاره بودم تاکنون اکنون
    ز بینش سرمهٔ بخشیدیم نظاره تر کردی
    نگاهت هر زمان از فیض نوعی میرباید دل
    مگر چشمانت را در دلبری عیاره تر کردی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha