کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شب و روز در ره تو من مبتلا نشسته
    تو گذر کنی نگوئی تو کئی چرا نشسته
    ز تو کار بسته دارم دل و جان خسته دارم
    بدر طبیب عشقم بامیدها نشسته
    چه شود همین تو باشی ره مدعی نباشد
    من و شمع ایستاده تو بمدعا نشسته
    ز دو چشم نیم خفته باشاره نکته گفته
    که برد دل نهفته بکمین ما نشسته
    بتو کی رسد نگاهم که ز زلف و چشم و ابرو
    برهش سلاح داران همه جابجا نشسته
    بتو چون رسد فغانم چو پر از صداست کویت
    ز فغان داد خواهان که براهها نشسته
    همه رنج و محنت و غم همه درد و سوز و ماتم
    سپه بلای عشقت چه بجان ما نشسته
    ره خیر ا گر بپوئی دل خستهٔ بجوئی
    چو ملک چو حور بینی بدر دعا نشسته
    چو ز دست فیض آید به جز از فغان و ناله
    چکنم بغیر زاری من در بلا نشسته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha