کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم در وادی خونخوار عشقی زار افتاده
    دلم را با بلا و محنت و غم کار افتاده
    ز بزم روح افزای وصال یار خود مانده
    بزندان فراق و صحبت اغیار افتاده
    رقیبان جمله در عیشند و آسایش بکام دل
    منم در کوی او بیمار و بی تیمار افتاده
    ندارم دست و پای زاری و اسباب غمخواری
    که دست و پای زاری نیز چون من زار افتاده
    نمیدانم چه گویم چون کنم با درد بیدرمان
    زبان و دستم از گفتار و از کردار افتاده
    همه کس عافیت یابند از لطف حبیب خود
    من از لطف حبیب خویشتن بیمار افتاده
    بنزد سید خود بندگان را عزتی باشد
    دریغ از من بنزد سید خود خوار افتاده
    ز بس از جا سبک خیزد به تار موئی آویزد
    دل هر جائیم از دیدهٔ خونبار افتاده
    بفریاد دل زارم رس ای دلدار دلداران
    ببویت فیض در دنبال هز دلدار افتاده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha