فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۳۶: من این زهد ریائی را نمیدانم نمیدانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من این زهد ریائی را نمیدانم نمیدانم رسوم پارسائی را نمیدانم نمیدانم دل من مست جانانست و جانانش همی باید بهشت آن سرائی را نمیدانم نمیدانم وصال دوست می باید مرا پیوسته روز و شب من این رسم جدائی را نمیدانم نمیدانم زخود یکتا شدم خود را ز دوش خویش افکندم من این دلق دو تائی را نمیدانم نمیدانم ز خود بگذشتم و محو جمال دوست گردیدم خودی و خودنمائی را نمیدانم نمیدانم یکی گویم یکی دانم یکی بینم یکی باشم دوتائی و سه تائی را نمیدانم نمیدانم دلم دیوانهٔ زلفش شد آنجا ماند جاویدان ز زنجیرش رهائی را نمیدانم نمیدانم سخنها بر زبان می آیدم لیکن نمی گویم چو علتهای عالی را نمیدانم نمیدانم من نیکم و گر بد فیض گو مردم ندانند زبان خودستائی را نمیدانم نمیدانم فیض کاشانی