وه که جان یا تنم نمیدانم
این توئی یا منم نمیدانم
خویش را از تو فرق نتوانم
دوست از دشمنم نمیدانم
با منی و ز فراق میسوزم
گلشنم گلخنم نمیدانم
روی و زلف تو قبلهام شب روز
کافرم مؤمنم نمیدانم
خم ابروی تست یا محراب
رهبر از رهزنم نمیدانم
جامه دانم که میدرم بر تن
جیب از دامنم نمیدانم
محو در عشق تو شدم چون فیض
عشق تو یا منم نمیدانم