کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بدوست حال دل سوگوار را چه نویسم
    بیار غار خود احوال غار را چه نویسم
    بروز عید خود آن مایهٔ سرور و سعادت
    حکایت غم شبهای تار را چه نویسم
    غم فراق عزیزان فزون ز حد شمار است
    چگونه عرض کنم بیشمار را چه نویسم
    ز دست رفت مرا کار و بار تا تو برفتی
    بجان کار غم کار و بار را چه نویسم
    کنار کردی و شد بی‌کرانه درد و غم من
    حدیث درد و غم بیکنار را چه نویسم
    قرار دل چو توئی بی‌تو دل قرار ندارد
    سوی قرار ز غم بیقرار را چه نویسم
    بمن ز سوی تو هرگز پیام و نامه نیامد
    حدیث یک غم بیش از هزار را چه نویسم
    غبار غم بسر هم نشست در دل تنگم
    چو گویم از دل تنگ و غبار را چه نویسم
    چها که بر سرم آورد روزگار جدائی
    شکایت ستم روزگار را چه نویسم
    حکایت غم هجران شنید هر که دلش سوخت
    بدوستان سخن شعله بار را چه نویسم
    بروزگار من آنها که از فراق تو آمد
    ز صد هزار هزاران هزار را چه نویسم
    خموش فیض که بر یار حال پنهان نیست
    بیار قصه هجران یار را چه نویسم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha