کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در سر چو خیال تو درآید
    درهای فرح برخ گشاید
    هرگاه به یاد خاطر آئی
    فردوس برین بخاطر آید
    نام تو چو بر زبان رانم
    هر موی زبان شود سراید
    جان را بخشد حیات تازه
    پیکی که ز جانب تو آید
    چشم از خط نامه نور گیرد
    جان فیض ز معنیش رباید
    تا دیده بخون دل نشوئی
    حاشا که دوست رخ نماید
    چشم نگریسته در اغیار
    آن حسن و جمال را نشاید
    تا دل نکنی ز غیر خالی
    در وی دلدار در نیاید
    حق در دل آن کند تجلی
    کاین آینه از سوی زداید
    چشمی که گذر کند ز صورت
    معنیش جمال می‌نماید
    چشم سر و سر گشوده دارم
    تا او ز کدام در در آید
    چون فیض دل شکسته دارد
    او را رسد ار غمی سراید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha