کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو تو در بر من آئی اثری ز من نماند
    چو جدا شوی ز جانم رمقی بتن نماند
    سخن از دلم برآید بزبان که با تو گویم
    چو نظر کنم بسویت بزبان سخن نماند
    بوطن چو بیتو باشم بودم هوای غربت
    بسفر چو با تو باشم هوس وطن نماند
    ز لطافت خیالت ز تجلی جمالت
    همه جان شد است این تن تن من بتن نماند
    بنما رهم بجائی که همین تو باشی آنجا
    غم جان و تن نباشد سر ما و من نماند
    دل و جان نخواهم الا که دهم بخدمت تو
    چو بخدمت تو آیم دل و جان بمن نماند
    دم نزع گفت جانم ز بدن چها کشیدم
    هله دوستان بشارت که ز غم بدن نماند
    پس مرگ اگر بیادت نفسی ز جان بر آرم
    شود اخگر این تن من بدن و کفن نماند
    بزمانه یادگاری چو سخن نباشد ای فیض
    برسان سخن بجائی که دگر سخن نماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha