کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی تو یکدم نمی‌توانم بود
    خستهٔ غم نمی‌توانم بود
    ذرهٔ تا ز من بود باقی
    با تو همدم نمی‌توانم بود
    بی‌لقایت نمی‌توانم زیست
    با لقا هم نمی‌توانم بود
    نظری کن مرا ز من بستان
    همدم غم نمی‌توانم بود
    بنگاهی بلند کن قدرم
    بیش ازین کم نمی‌توانم بود
    تا بکی غم خورم که غم نخورم
    در غم غم نمی‌توانم بود
    جام گیتی نمای عشقم ده
    کمتر از جم نمی‌توانم بود
    عشق سورست و عقل ماتم من
    زار ماتم نمی‌توانم بود
    فیض میگوید مزن دم سرد
    واقف دم نمی‌توانم بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha