کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر آنچه بود ندارد وجود اوست عبث
    چو جامه را نبود تار و پود اوست عبث
    به بزم نغمه سرایان چو کاسهٔ طنبور
    سری که عشق ندارد سرود اوست عبث
    چو نیست روشنئی در دل آن گلست نه دل
    چو پرتوی ندهد شمع دود اوست عبث
    فغان چه سود دهد چون گمان وصلی نیست
    ندارد آنکه امیدی سرود اوست عبث
    چو زاهد از پی جنت ثنای حق گوید
    ثنای حق نبود آن درود اوست عبث
    چو در دلش نبود نور عشق و آه کشد
    چو چرب تر بود آن خشک و دود اوست عبث
    اگر نه پختگی عاشقان غرض باشد
    کجا جهنم و مؤمن درود اوست عبث
    اگر بدل نرسد دم بدم زحق فیضی
    نعیم هشت بهشت و خلود اوست عبث
    برای سنگدلان خون دل مریز ای فیض
    بکوه هر که برد لعل جود اوست عبث

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha