کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یار آمد از درم سحری در فراز کرد
    برقع گشود و روی چو خورشید باز کرد
    هم بر دل شکسته در خرمی گشاد
    هم بر روان خسته در عیش باز کرد
    اول ز راه لطف در آمد به دلبری
    آخر ربود چون دلم آهنگ ناز کرد
    افتادمش به پا ز ره عجز و مسکنت
    کف بر سرم نهاد و مرا سرفراز کرد
    سوی خزان عمر خزان بردم آن بهار
    صد در برویم از گل رخسار باز کرد
    گفتم چه میکنند بدلهای عاشقان
    گفت آنچه باروان و دل صید باز کرد
    گفتم که میرسد بسرا پردهٔ قبول
    گفت آنکه از قبول کسان احتراز کرد
    گفتم بکنه سرّ حقایق که میرسد
    گفتا کسی که از دو جهان جوی باز کرد
    پا از گلیم خویش مکش کی توان رسید
    در گرد آنکه بر دو جهان در فراز کرد
    دامان نگاه دار و گریبان، نمی‌توان
    با آستین کوته دستی دراز کرد
    بگذار کبریا ز در مسکنت در آ
    خاتم بعرش هم به تضرع نماز کرد
    هر جان گداز یافت ز سوزی و جان فیض
    دل بوتهٔ محبت جانان گداز کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha