کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا مرا عشق تو با دیوانگان زنجیر کرد
    فارغم از خدمت استاد و جور پیر کرد
    آب حیوان در لب لعل تو و ما خشک لب
    حسرت آن لب مرا از جان شیرین سیر کرد
    روز اول بر وصالت دل نمی‌بایست بست
    کار چون از دست رفت کی میتوان تدبیر کرد
    من ندانستم که خونریز است عشقت های های
    بهر قتل من قضا دیدی چها تدبیر کرد
    عاقبت صبح وصال دوست رو خواهد نمود
    گرچه این شام فراق او مرا دلگیر کرد
    دو بدم آید نسیمی آورد بوئی ز دوست
    اهل دلرا، اهل دل اینرا چنین تقریر کرد
    یک نشانهای وصالش میرسد هر دم بدل
    این نشانها پای دل در حلقهٔ زنجیر کرد
    روز وصل او نیابم جز بآه نیم شب
    عاشقانرا رهنمائی نالهٔ شبگیر کرد
    گفت هان رو می‌نمایم جان فشان ای فیض نیز
    زین بشارت جان فشاندم من ولی او دیر کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha