کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر دل و جان رواست درد در سروتن چراست درد
    تا که رسد ز تن بجان تا نپرد تمام مرد
    میرسد از بدن بجان میکشد این بسوی آن
    گر بتنست و گر بجان هر چه بود سزاست درد
    مغز ز پوست میکشد هر دو بدوست میکشد
    مرد چو گرم درد شد شد دلش از دو کون سرد
    درد دواست مرد را مرد دواست درد را
    رد بود آنکه نبودش بیگه و گاه رنج و درد
    درد بود غذای روح مایهٔ شادی و فتوح
    هر که بدرد گشت جفت شد ز غم زمانه فرد
    علت و سقم آب و گل هست شفای جان و دل
    سرخی روی جان بود روی تنت چو گشت زرد
    کرد تن و سوار جان این شده پردهٔ بر آن
    در طلب سوار تاز یاوه مگرد گرد گرد
    درد چو در تو نیست هیچ بیهده در سخن مپیچ
    گرم سخن شدی تو فیض هست سخن ولیک سرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha