کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر خرند زعشاق جان سوخته را
    روان بدوست برم این روان سوخته را
    کشد چو شعله زحرف فراق دوست نفس
    کشم بکام خموشی زبان سوخته را
    زآتش دل من حرف در دهن سوزد
    کسی چگونه بفهمد بیان سوخته را
    خبر ببر ببر دلبر ای صبا و بگوی
    سزد که رحم کنی عاشقان سوخته را
    بگو زسوختگان آتشین رخان پرسند
    ترا چه شد که نپرسی فلان سوخته را
    زهم بپاش صبا قالبم بپاش افکن
    مهل که دفن کنند استخوان سوخته را
    بسوخت زآتش عشقش تنم طبیب برو
    دوا چگونه توان خستگان سوخته را
    فتاد آتش عشقش بدل زمن کم شد
    کجا روم زکه پرسم نشان سوخته را
    حدیث سوختگانست بهرخامان حیف
    خبر کنید زمن همدمان سوخته را
    دهان و کام و زبان سوخت زاولین سخنش
    بگو به فیض به بندد دهان سوخته را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha