کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشقی در بندگیهاسر براهم کرده است
    بی نیاز از بندگان لطف الهم کرده است
    تا مرا از خود رباید زرد و لاغر داردم
    کهربای عشق ایزد برگ کاهم کرده است
    نوری ار بر جبهه ام بینی زداغ عشق دان
    سینه ام گر صاف بینی اشک و آهم کرده است
    بر نماز و طاعتم دانی که می بندد مدام
    آنکه روی خویشتن را قبله گاهم کرده است
    هیچ دانی کز سحاب کیست آب روی من
    آنکه او بر درگه خود خاک راهم کرده است
    ایمنم از فتنه آخر زمان دانی که کرد
    آنکه از ریب المنون خود را پناهم کرده است
    نیست مدح خود که میگویم ثنای ایزدست
    آنکه خوار او شدن عزت پناهم کرده است
    پایمال سفله دارد شهرت بیجا مرا
    رنجة سنگ حوادث دست جاهم کرده است
    فیض اگر دعوی عرفان میکند بس دور نیست
    معرفت از پوست پشمی در کلاهم کرده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha