فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۲۳: عاشقی در بندگیهاسر براهم کرده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقی در بندگیهاسر براهم کرده است بی نیاز از بندگان لطف الهم کرده است تا مرا از خود رباید زرد و لاغر داردم کهربای عشق ایزد برگ کاهم کرده است نوری ار بر جبهه ام بینی زداغ عشق دان سینه ام گر صاف بینی اشک و آهم کرده است بر نماز و طاعتم دانی که می بندد مدام آنکه روی خویشتن را قبله گاهم کرده است هیچ دانی کز سحاب کیست آب روی من آنکه او بر درگه خود خاک راهم کرده است ایمنم از فتنه آخر زمان دانی که کرد آنکه از ریب المنون خود را پناهم کرده است نیست مدح خود که میگویم ثنای ایزدست آنکه خوار او شدن عزت پناهم کرده است پایمال سفله دارد شهرت بیجا مرا رنجة سنگ حوادث دست جاهم کرده است فیض اگر دعوی عرفان میکند بس دور نیست معرفت از پوست پشمی در کلاهم کرده است فیض کاشانی