کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر سر راهش فتاده غرق اشگم دید و رفت
    زیرلب بر گریهٔ خونین من خندید و رفت
    از دو عالم بود در دستم همین دین و دلی
    یکنظر دردیده کردآن هر دون رادزدید ورفت
    گرچه دل از پادرآمد در ره عشقش ولی
    اندرین ره میتوان درخاک و خون غلطید و رفت
    بر سربالینم آمد گفتمش یکدم بایست
    تا که جان بر پایت افشانم زمن نشنید و رفت
    جان بلب آمد زیاد آن لبم لیکن گرفت
    از خیالش بوسهٔ دل جان نو بخشید و رفت
    اینجهان جای اقامت نیست جای عبرتست
    زینتش را دل نباید بست باید دید و رفت
    فیض آمد تا زوصل دوست یابد کام جان
    یکنظر نادیده رویش جان و دل بخشید ورفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha