کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من از رغم غزالی شهسواری کرده‌ام پیدا
    شکاری کرده‌ام گم جان شکاری کرده‌ام پیدا
    زلیخا طلعتی را رانده‌ام از شهر بند دل
    به مصر دلبری یوسف عذاری کرده‌ام پیدا
    زمام ناقه محمل نشینی داده‌ام از کف
    بجای او بت توسن سواری کرده‌ام پیدا
    ز سفته گوهری بگسسته‌ام سر رشتهٔ صحبت
    در ناسفته گوهر نثاری کرده‌ام پیدا
    مهی زرین عصا به چون هلال از چشمم افتاده
    بلند اختر سواری تاجداری کرده‌ام پیدا
    کمند مهر گیسو تابداری رفته از دستم
    ز سودا قید کاکل مشگباری کرده‌ام پیدا
    گر از شیرین لبان حوری نژادی گشته از من گم
    ز خوبان خسرو عالی تباری کرده‌ام پیدا
    دل از دست نگارینی به زور آورده‌ام بیرون
    ز ترکان سمن ساعد نگاری کرده‌ام پیدا
    درین ره محتشم گر نقد قلبی رفته از دستم
    زر نوسکه کامل عیاری کرده‌ام پیدا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha