کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در فراقش چون ندادم جان خود را ای فلک
    نام ننگ‌آمیز من از لوح هستی ساز حک
    یار عشق دیگران را گر ز من کردی قیاس
    ساختی با خاک یک سان عاشقان را یک به یک
    هرکه شد پروانه شمعی و سر تا پا نسوخت
    بایدش در آتش افکندن اگر باشد ملک
    دی که خلقی را به تیر غمزه کردی سینه چاک
    گر نمی‌کشتی مرا از غصه میگشتم هلاک
    ماه و ماهی شاهد حالند کز هجر تو دوش
    آب چشمم تا سمک شد دود آهم تا سماک
    بر سر خاک شهیدان خود آمد جامه چاک
    ای فدای دامن پاکت هزاران جان پاک
    خواهم از گلهای اشگم پرشود روی زمین
    تا نیفتد سایهٔ سرو سرافرازت به خاک
    بس که می‌بینم تغیر در مزاج نازکت
    وقت جورت شادمانم گاه لطف اندر هلاک
    حال دل رسید از من گفتمش قلبی اذک
    گفت پس دل بر کن از جا نگفتمش روحی فداک
    روشن است از پر تو تیغت چراغ جان من
    گر چو شمع از تن سرم صدبار برداری چه باک
    محتشم روزی که با داغت برآرد لاله‌سان
    سر ز جیب خاک بشناسش به جیب چاک چاک

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha