کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل خود را هنوز اندر تمنای تو می‌بینم
    که میمیرم چو ماهی را به سیمای تو می‌بینم
    نسیم آشنائی لرزه می‌اندازدم بر تن
    چو سروی را به لطف قد رعنای تو می‌بینم
    به شکلت دیده‌ام شوخی و خواهد کشتنم گویا
    که در وی نشاء عاشق کشیهای تو می‌بینم
    ثبات عشق دیرین بین که دارم چشم برغیری
    ولی دل را پر از آشوب و غوغای تو می‌بینم
    به خونم کرد چابک دست دیگر دست خود رنگین
    سر خود را ولی افتاده در پای تو می‌بینم
    گل اندامی دگر افکنده در دامم ولی خود را
    اسیر اندر خم زلف سمن سای تو می‌بینم
    برآتش میزنی هردم ز جائی محتشم خود را
    که دیداست آن چه من از طبع خود رای تو می‌بینم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha