کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش چون دیدم نهان در روی آتشناک او
    یافت کز جان عاشقم من سگ ادراک او
    امشب اندر سیر با او جمله مخصوصند لیک
    جلوهٔ مخصوص منست از قامت چالاک او
    صد سر اندر راخ جولانش به خاک افتاده لیک
    چشم دارد بر سر من حلقهٔ فتراک او
    ترسم از شوخی هم امروزم کند رسوا که هیچ
    باکی از مرد ندارد غمزهٔ بی‌باک او
    بخت کوس مقبلی زد کز قضا شد نامزد
    همچو من آلوده دامانی به عشق پاک او
    کوه‌کن را می‌کند از شکوهٔ شیرین خموش
    در وفا اسراف من در مرحمت امساک او
    جان که می‌لرزید دایم بر سر جسم ضعیف
    برق عشق آتش زد اکنون در خس و خاشاک او
    آن که بر وی ناگذشته ریختی خونش به خاک
    بگذرد از خون خود گر بگذری بر خاک او
    محتشم رسوا شد از عشق و سری بیرون نکرد
    رشتهٔ تدبیر از پیراهن صد چاک او

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha