کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سیه چشمی که شادم داشت گاهی از نگاه خود
    فغان کز چشم او آخر فتادم از گناه خود
    نمی‌دانم چرا برداشت از من سایهٔ رحمت
    سهی سروی که دارد عالمی را رد پناه خود
    کشد شمشیر و گوید سر مکش از من معاذالله
    گدائی را چه حد سرکشی با پادشاه خود
    میندیش از جزا هرچند فاشم کشته‌ای ای مه
    که من خود هم اگر باشم نخواهم شد گواه خود
    شب عید است و مه در ابر و مه جویندگان در غم
    تو خود بر طرف با می برشکن طرف کلاه خود
    به جرمی کاش پیشش متهم گردم که هر ساعت
    به دست و پایش افتم معذرت خواه از گناه خود
    چو من از دولت قرب ارچه دوری محتشم میرو
    به این امید گاهی بر در امید گاه خود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha