کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    غمزه‌اش دست چو بر غارت جان بگشاید
    فتنهٔ صد ناوک پر کش ز کمان بگشاید
    گر اشارت کند آن غمزه به فصاد نظر
    در شب تار به مژگان رگ جان بگشاید
    زان اشارت به عبارت چه رسد نوبت حرف
    سحر بندد لب و اعجاز زبان بگشاید
    با ته پیرهنش چون ببر آرم که فتد
    رعشه بر دست تصرف چو میان بگشاید
    سازدم چون تف صحرای جنون سایه طلب
    مرغ غم بال کران تا به کران بگشاید
    بهر خاشاک دل ما شده گرداب بلا
    اژدهائی که پی طعمه دهان بگشاید
    صبح محشر نفس صور چو افتد به شمار
    دادخواهان تو را راه فغان بگشاید
    تا شه وصل به دولت نزند تخت دوام
    کی در مملکت امن و امان بگشاید
    باد سرگشته به راه غمت آن سست قدم
    که چو پر کار بهم کام گران بگشاید
    مدعی را ببر آن گونه به گردون که دلم
    رشته از بال و پر مرغ کمان بگشاید
    می بکش با کس و مگذار که آه من زار
    پرده از چهرهٔ صد راز نهان بگشاید
    کاه دیوار شدن محتشم اولیست که عشق
    کوچه‌ای هست که راه تو از آن بگشاید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha