کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز دل دودی بلند آویخته زلف نگون سارش
    خدا گرداندم یارب بلا گردان هر تارش
    زهر چشمی به حسرت می‌گشاید از پی آن گل
    بهر گامی که بر می‌دارد از جا نخل گل بارش
    به سر ننهاده کج تاج سیاه آن ترک آتش خو
    که از آهم به یک سو رفته دود شمع رخسارش
    به گلشن حسرت قدش رود از نخل بر گلشن
    به نخل خشک آموزد خرامش سحر رفتارش
    ز بیم غیر می‌گوید سخن در زیر لب با من
    من حیران بمیرم پیش لب یا پیش رخسارش
    چسان گنجانم اندر شوق ذوق لطف دلداری
    که از جان خوش تر آید بر دل آزاده آزارش
    بسی نازک فتاده جامهٔ معصومی آن گل
    خدا یارب نگهدارد ز دامن گیری خارش
    ز زلفش محتشم را آن چنان بندیست در گردن
    که گر سر می‌کشد از وی به مردن می‌رسد کارش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha