کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز خواب دیده گشاد وز رخ نقاب کشید
    هزار تیغ ز مژگان برآفتاب کشید
    نه اشک بود که چشمش به قتلم از مژه راند
    که ریخت خون من و تیغ خود به آب کشید
    ز غم هلاک شدم در رکاب بوسی او
    که پا ز دست من از حلقهٔ رکاب کشید
    خدنگ فتنه ز دل میفتاد کج دو سه روز
    به چشم بد دگر این تیر را که تاب کشید
    نمود دوش به من رخ ولی دمی که مرا
    حواس رخت به خلوت سرای خواب کشید
    دمی که ماند فلک عاجز چشیدن آن
    به قدرت عجبی عاشق خراب کشید
    دلم به بزم تو با غیر بود عذرش خواه
    که گرچه داشت بهشتی بسی عذاب کشید
    هلاک ساز مرا پیش از آن که شهره شوی
    که کارم از تو به زاری و اضطراب کشید
    به وصف ساده رخان محتشم کتابی ساخت
    ولی چو دید خطت خط بر آن کتاب کشید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha