کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به مرگ کوه کن کزوی المها یاد می‌آید
    هنوز از کوه تا دم میزنی فریاد می‌آید
    همانا در کمال عشق نقصی بود مجنون را
    که نامش بر زبانها کمتر از فرهاد می‌آید
    بد من گر به گوشت خوش نمی‌آید چه سراست این
    که بد گوی من از کوی تو دایم شاد می‌آید
    چه بیداد است این بنشین و رسوائی مکن کز تو
    اگر بیداد می‌آید ز من هم داد می‌آید
    ازین به فکر کارم کن که در دامت من آن صیدم
    که خود را می‌کنم آزاد تا صیاد می‌آید
    سزای هرچه دی در بزم کردم امشبم دادی
    تو را چون یک یک از حالات مستی یاد می‌آید
    به منع مدعی زین بزم بی حاصل زبان مگشا
    که این کار از زبان خنجر جلاد می‌آید
    سگش صد دست و پا زد تا به آنکو برد با خویشم
    خوش آن یاری که از وی این قدر امداد می‌آید
    چو بیداد آید از وی محتشم دل را بشارت ده
    که خوبان را به دل رحمی پس از بیداد می‌آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha