کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حسن پری جلوه کرد دیو جنونم گرفت
    ای دل بدخواه من مژده که خونم گرفت
    من که شب غم زدم بس خم از اقلیم عشق
    تفرقه چونم شناخت حادثه چونم گرفت
    خنجر جور توام سینه به نوعی شکافت
    کاب دو چشم از برون راه درونم گرفت
    بهر رضای توام چرخ ز قصر حیات
    خواست به زیر افکند بخت نگونم گرفت
    هیچ گه از جرم عشق گرم به خونم نگشت
    خوی تو در عاشقی بس که زبونم گرفت
    عشق که تسخیر من از خم زلف تو کرد
    در خم من سالها داشت کنونم گرفت
    محتشم از مردمان بود دل من رمان
    رام پری چون شدم گرنه جنونم گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha