کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شهریار من مرا پابست هجران کرد و رفت
    شهر را بر من ز هجر خویش زندان کرد و رفت
    وقت رفتن داد تیغ غمزه را زهر آب ناز
    وان نگه کردن مرا صد رخنه در جان کرد و رفت
    من فکندم خویش را از خاکساری در رهش
    او ز استغنا مرا با خاک یکسان کرد و رفت
    غایب از چشمم چو میشد با نگاه آخرین
    خانهٔ چشم مرا از گریه ویران کردو رفت
    روز اقبال مرا در پی شب ادبار بود
    کز من آن خورشید تابان روی پنهان کرد و رفت
    باد یارب در امان از درد بی‌درمان عشق
    آن که دردم داد و نومیدم ز درمان کرد و رفت
    دوزخی تا بنده شد بهر عذاب محتشم
    دوش کان کافر دلش تاراج ایمان کرد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha