کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود
    یک جرعه از وصال چشیدیم و بس نبود
    شد درد دل فزون که به عیسی دمی چنان
    دل خسته‌ای چنین دو نفس هم نفس نبود
    بختم ز وصل یک دمه آن مرهمی که ساخت
    تسکین ده جراحت چندین هوس نبود
    ظل همای وصل که گسترده شد مرا
    بر سر به قدر سایهٔ بال مگس نبود
    بردی مرا به نقش وفا نقد جان ز دست
    این دستبرد جان کسی حد کس نبود
    در گرمی وصال تمامم بسوختی
    این نیم لطف از تو مرا ملتمس نبود
    گر پشت دست خویش گزد محتشم سزد
    جز یک دمش به وصل تو چون دسترس نبود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha