محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۴۲: دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود یک جرعه از وصال چشیدیم و بس نبود شد درد دل فزون که به عیسی دمی چنان دل خسته ای چنین دو نفس هم نفس نبود بختم ز وصل یک دمه آن مرهمی که ساخت تسکین ده جراحت چندین هوس نبود ظل همای وصل که گسترده شد مرا بر سر به قدر سایهٔ بال مگس نبود بردی مرا به نقش وفا نقد جان ز دست این دستبرد جان کسی حد کس نبود در گرمی وصال تمامم بسوختی این نیم لطف از تو مرا ملتمس نبود گر پشت دست خویش گزد محتشم سزد جز یک دمش به وصل تو چون دسترس نبود محتشم کاشانی