کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اجل خواهم مزاج خوی آن بیدادگر گیرد
    بود خار وجودم از ره او زود برگیرد
    به جانان می‌نویسم شرح سوز خویش و می‌ترسم
    کز آتشناکی مصمون زبان خامه درگیرد
    بس است ای فتنه آن سر فتنه بهر کشتن مردم
    به جلاد اجل گو تا پی کار دگر گیرد
    طبیبم نیز رویش دید و خصمم گشت می‌ترسم
    که بر مرگم رگ جان بعد ازین خصمانه‌تر گیرد
    چو آمیزد حیا با آه آتشبار من شبها
    به جای سبزه و شبنم جهان را در سپر گیرد
    اگر فصاد بگشاید بیمار عشقت را
    ز خون گرمش آتش از زبان نیشتر گیرد
    به چشم کم مبین ملک جنون را کاندرین کشور
    گدا باشد که باج از خسروان بحر و برگیرد
    نماند بر زمین جنبنده از بیداد گوناگون
    اگر یک لحظه گردون خوی آن بیدادگر گیرد
    اگر همرنگ مائی محتشم در بزم عشق او
    ز جان برگیرد دل تا صحبت ما و تو درگیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha