کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم از غمش چه گویم که ره نفس ندارد
    غم او نمی‌گذارد که نفس نگه ندارد
    چه ز مزرع امیدم دمد از جفای ترکی
    که ز ابر التفاتش همه تیغ و تیر بارد
    تن خویش تا سپردم به سگش ز غیرت آن
    که خدنگ نیمه‌کش را نفسی نگاه دارد
    ز نشستنش به مسجد به ره نیاز زاهد
    شده یک جهت نمازی به دو قبل می‌گذارد
    تو که داغ تیره روزی نشمرده‌ای چه دانی
    شب تار محتشم را که ستاره می‌شمارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha