محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۶۷: دلم از غمش چه گویم که ره نفس ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم از غمش چه گویم که ره نفس ندارد غم او نمی گذارد که نفس نگه ندارد چه ز مزرع امیدم دمد از جفای ترکی که ز ابر التفاتش همه تیغ و تیر بارد تن خویش تا سپردم به سگش ز غیرت آن که خدنگ نیمه کش را نفسی نگاه دارد ز نشستنش به مسجد به ره نیاز زاهد شده یک جهت نمازی به دو قبل می گذارد تو که داغ تیره روزی نشمرده ای چه دانی شب تار محتشم را که ستاره می شمارد محتشم کاشانی