کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با رقیب آمد و این غمکده را در زد و رفت
    در نزد آتش غیرت به دلم در زد و رفت
    جست برقی و به جان طمع آتش زد و سوخت
    دی که ساغر زده از کلبهٔ من سر زد و رفت
    آتشی سر زد و شدشمع طرب خانهٔ دل
    مرغ جان آمد و گرد سر او پر زد و رفت
    میزد او خود در صحبت چو من از بی‌صبری
    در تکلیف زدم بر در دیگر زد و رفت
    خواستم در سر مستی شومش دامن‌گیر
    ناگهان سر زد و دامن به میان بر زد و رفت
    آن که ساغر زده از مجلس غیر آمده بود
    وه که در مجلس ما سنگ به ساغر زد و رفت
    آشکارا به رخ خاکی من پای نهاد
    سکهٔ مهر من غم زده بر زر زد و رفت
    ملتفت گرچه به سمبل شدن صید نشد
    ناوک افکند و دوید از پی و خنجر زد و رفت
    گفتمش مرغ دلم راست به پا رشتهٔ دراز
    گرهی بر سر آن زلف معنبر زد و رفت
    داغدار تو چنان ساخت که سوزش نرود
    زان تعافل که برین سوخته اختر زد و رفت
    این ابتر بود که نامد دگر آن آفت جان
    که ره محتشم بی دل ابتر زد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha