کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب
    دیده گریان سینهٔ بریان تن گدازان دل کباب
    بسته شد از چار حد بر من در وصلش که هست
    دل غمین خاطر حزین تن در بلاجان در عذاب
    در زمین و آسمان دارند ز آب و تاب او
    آب شرم آئینه رو مهتاب خورشید اضطراب
    سرو کی گیرد به گلشن جای سروی کش بود
    پیرهن گل سرسمن رخ نسترن خط مشگناب
    تیره بختم آنقدر کز طالع من می‌شود
    نور ظلمت روز شب گوهر حجر دریا سراب
    چون گرفتم دامنش مردم ز ناکامی که بود
    دست لرزان دل طپان من منفعل او در حجاب
    مدعی از رشک بر در چون نمرد امشب که بود
    بزم دلکش باده بی غش یار سرخوش من خراب
    سرمبادم کز گمانهای کجم آن سرور است
    سر گران لب پر گله گل رد عرق نرگس به خواب
    محتشم دارد بتی بی‌رحم کاندر کیش اوست
    رحم ظلم احسان سیاست مهر کین گرمی عتاب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha