کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حکمی که همچو آب روان در دیار اوست
    خونریز عاشقان تبه روزگار اوست
    از غیرتم هلاک که بر صید تازه‌ای
    هم زخم زخم کاری و هم کار کار اوست
    خون می‌چکاند از دل صد صید بی‌نصیب
    تیر شکاری که نصیب شکار اوست
    بدعاقبت کسی که چو من اعتماد وی
    بر عهدهای بسته نا استوار اوست
    حرفی که می‌گذارد و می‌داردم خموش
    لطف نهان و مرحمت آشکار اوست
    باغیست تازه باغ عذارش که بی گزاف
    صد فصل در میان خزان و بهار اوست
    نیکوترین نوازش جانان محتشم
    آزار جان خسته و جسم فکار اوست
    فریاد اگر نه جابر آزار او شود
    سلمان جابری که خداوندگار اوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha