کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خاطری جمع ز شبه آن که تو میدانی داشت
    کاینقدر حسن بیک آدمی ارزانی داشت
    حسن آخر به رخ شاهد یکتای ازل
    عجب آیینه‌ای از صورت انسانی داشت
    دهر کز آمدنت داشت به این شکل خبر
    خنده‌ها بر قلم خوش رقم مانی داشت
    وهم کافر شده حیران تو گفت آن را نیز
    که نه هرگز نگران گشت و نه حیرانی داشت
    ماه را پاس تو در مشعله گردانی بست
    مهر را بزم تو در مجمره سوزانی داشت
    زود بر رخصت خود کلک پشیمانی راند
    شاه غیرت که دل از وی خط ترخانی داشت
    خونم افسوس که در عهد پشیمانی ریخت
    که نه افسوس ز قتلم نه پشیمانی داشت
    محتشم از همهٔ خوبان سر زلف تو گرفت
    در جنون بس که سر سلسلهٔ جنبانی داشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha