کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون دم جان دادنم آهی ز جانان برنخاست
    آهی از من سر نزد کز مردم افغان برنخاست
    گریه طوفان خیز گشت و از سرم برخاست دود
    باری از من گریه کم سرزد که طوفان برنخاست
    گرچه شور شهسواران بود در میدان حسن
    عرصه تاز آن مه نشد گردی ز میدان برنخاست
    دست و تیغ آن قبا گلگون نشد هرگز بلند
    بر سر غیری که ما را شعله از جان برنخاست
    می‌رسد او را اگر جولان کند بر آفتاب
    کز زمین چون او سواری گرم جولان برنخاست
    ناوکی ننشست ازو بر سینهٔ پر آتشم
    کاتشم یک نیزه از چاک گریبان برنخاست
    کشت در کوی رقیبم یار و کس مانع نشد
    یک مسلمان محتشم زان کافرستان برنخاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha