کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسی ز روی چنان منع چون کند ما را
    خدا برای چه داده است چشم بینا را
    نشان ز عالم آوارگی نبود هنوز
    که ساخت عشق تو آوارهٔ جهان ما را
    درون پرده ازین بیشتر مباش ای گل
    که نیست برگ و نوا بلبلا، شیدا را
    هزار سلسله مو در پیت به خاک افتد
    چو برقفا فکنی موی عنبر آسا را
    برای جلوه چو نخل تو را دهد حرکت
    جسد به رعشه درآرد هزار رعنا را
    به آن تکلم شیرین گهی که جان بخشی
    به دم زدن نگذارد کسی مسیحا را
    به جز وفای تو درد مرا دوائی نیست
    خدا دوا کند این درد بی‌دوا ما را
    ز غمزه دان گنه چشم بی‌گنه کش خویش
    که تیغ می‌دهد این ترک بی‌محابا را
    بهر زه لب مگشا پیش کس که نگشائی
    زبان محتشم هرزه گوی رسوا را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha