کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نشانده شام غمت گرد دل سپاهی را
    که دست نیست بدان هیچ پادشاهی را
    پناه صد دل مجروح گشته کاکل تو
    چه پردلی که حمایت کند سپاهی را
    جز آن جمال که خال تو نصب کردهٔ اوست
    که داد مرتبه خسروی سیاهی را
    به نیم جان چه کنم با نگاه دم‌دمش
    گه صدهزار شهید است هر نگاهی را
    دلی که جان دو عالم به باد دادهٔ اوست
    در او اثر چو بود ناله‌ای و آهی را
    مر از وصل بس این سروری که همچو هلال
    ز دور سجده کنم گوشهٔ کلاهی را
    برای مهر و وفا کند کوه‌کن صد کوه
    ولی نکند ز دیوار هجر کاهی را
    رو ای صبا و به آن سرو پاک‌دامن گو
    که از برای تو کشتند بی‌گناهی را
    جهان ز فتنهٔ چشمت پرست ز انخم زلف
    نما به محتشم ای گل گریز گاهی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha